بسم الله‌ الرحمن الرحیم

بزگواران محترم! به‌ اطلاع می‌رساند که‌ چند صباحی طی تلگرام در گروه‌ (ملایانی دوست) گفتگویی در باب التزام به‌ اندیشه‌های امام ابوالحسن اشعری را با دوست عزیزم آقای یونس نوخواه برگزار نمودم که‌ بنده‌ جهت آرشیو کردن آن‌ها اقدام به‌ جمع آوری همه‌ی کامنت‌ها کردم و در این فایل گرد آوردم، امید است مایه‌ی خیر باشد و خدمتی محسوب گردد.

با تشکر: سردار شمامی

[Forwarded from سردار ش]

عزیزان و اساتید بزرگوار!

سلام گرم مرا پذیرا باشید.

امید است هدف از این گفتگوها پرده‌ برداری و غبار روبی از حقایق باشد و جز رضای الهی انگیزه‌ای دیگر در درون ریشه‌ ندوانیده‌ باشد.

آنچه‌ شایسته‌ی توجه‌ است و باید روی آن دقت به‌ عمل آید عبارت است از این‌که‌:

1- امام اشعری همچون شخصیتی تلاشگر و مجاهدی نستوه‌ در برابر خوانشهایی از اسلام  سر بر آوردند و هر نوع خوانشی افراطی و یا تفریطی از اسلام را در نطفه‌ خفه‌ کردند و نگذاشتند سر بر آورند و به‌ درون جامعه‌ نفوذ کنند.

2- بیشتر گزاره‌ها و موضوعات امام اشعری مربوط به‌ زمان ایشان می‌باشند و نمی‌توانند فرا زمانی و فرا مکانی باشند.

3- مجاهدتهای امام اشعری بازتاب وضعیتی می‌باشد که‌ زمان و مکانِ وی را فرا گرفته‌ بود و دیگر نمی‌تواند به‌ این معنی باشد که‌ وضعیت آشفته‌ی آن روز را پیوسته‌ و مدام بازنگری و بازگویی نماییم، زیرا آن مجاهدتهای امام اشعری محکوم به‌ وضعیت حاکم بر دوران ایشان می‌باشد و هرگز نمی‌تواند در ردیف معتقدات اسلامی قرار گیرد.

4- دستیابی به‌ عقیده‌ اسلامی از غیر طریق امام اشعری نیز کاملا امکان پذیر می‌باشد و طریق مرسوم ایشان جزو واجباتی نیست که‌ ناچارا باید دنبال شود و از آن دوری گزیده‌ نشود.

5- باید مجاهدتهای امام اشعری در کتاب‌های تاریخی ثبت گردد و نباید رنگ و رویی آسمانی بدان بخشید و  جزو مواد عقیدتی قرار گیرد.

6- آنچه‌ پایدار است و زمان و مکان نمی‌تواند روی تابانش را مکدر گرداند، جز کلام خدا و رسولش (قسمت وحیانی ایشان) هیچ چیز دیگری نمی‌تواند باشد.

7- مسایل عقیدتی در قرآن واضح و روشن هستند و قرآن نیز (یسرنا القرآن للذکر) بسیار درخشنده‌ و تابان می‌باشد.

8- آمیختن تلاشها و مجاهدتهای امام اشعری در برابر طیف‌های افراطی و تفریطی [که‌ محکوم به‌ زمان و مکان هستند] به‌ مسایلی عقیدتی [که‌ فرازمانی و فرا مکانی هستند] جفایی است در حق دومی و تقدسی است در حق اولی.

9- دعوت به‌ فراگیری عقیده‌ی اسلامی از قرآن و سنت به‌ معنی اشعری ستیزی نیست و نمی‌توان چنین معنایی را از آن برگرفت.

10- معرفی سایر مسلک‌ها [یی که‌ از غیر
طریق امام اشعری به‌ عقیده‌ی اسلامی دست می‌یازند] به‌ ضلالت و گمراهی و ارسال آنان به‌ دوزخ و جهنم جهت پاک‌سازی و تصفیه‌، جفایی است در حق مسند قضاوت که‌ خاص خداوند است و کسی در آن حق دخالت ندارد.

 

 [Forwarded from يونس نوخواه]

با سلام خدمت استاد شمامي

 

١. با توجه به ذكر مدعيات اشاعره توسط دوستان مناسب است از كلي گويي ها اندكي فاصله بگيريم و شروع به مصداق آوردن براي مسائل كلي كنيم .

٢ . كدام ادعا ( نه دليل ) امام اشعري مربوط به زمان ايشان است و حال موضوعيت ندارد؟

٣ . عقيده اسلامي مطابق با قران و حديث غير از مكتب امام اشعري را چرا معرفي نمي فرماييد و مكررا ادعاي مجرد باقي مي گذاريد ؟ و ان را در صحنه براي دفاع و عرضه قرار نمي دهيد ؟ اصولش را مانند اصول اشاعره ذكر نمي كنيد ؟

٤ . قطع النظر از حقانيت باورهاي اشاعره يا ديگر فرق ، با توجه به مستندات ارائه شده ، شخص رسول خدا (ص) تنها فرقه اي را ناجيه معرفي فرموده اند ،   فرد مومن چگونه جرأت گفتن ( جفايي  است در حق مسند قضاوت ) را به خود مي دهد ؟

٥ . چنانكه فرموديد با توجه به ( يسرنا القران للذكر )  ( مسايل عقيدتي در قران واضح و روشن هستند ) لطف بفرماييد از اين قاعده استفاده فرماييد و مشكل حقير را در در موضوع قراني زير حل بفرماييد :

نخست با توجه به

(الرحمن علي العرش استوي)

و

(هو بكل شيء محيط )

مشخص بفرماييد آيا

عرش محيط است و خداوند محاط

عرش محاط است و خداوند محيط

هيچكدام محيط و محاط نيستند

هر دو محيط و محاطند

لطفا جوابها را با ايات قراني مستدل بفرماييد

دوم : با توجه به ايات

يد الله فوق ايديهم ، يبقي وجه ربك

و

ليس كمثله شي ، الله الصمد

حال با توجه به ايات قران تفسير يد و وجه را بيان فرماييد .

در پايان مكررا استدعا دارم مكتب فكري خود ، منابع موثق خويش و متفكران مكتب خويش را جهت بررسي و تحليل داده هايش براي ما مشخص بفرماييد .

و صلي الله علي حبيبنا محمد و آله و صحبه و سلم

 

 [Forwarded from سردار ش]

با عرض سلام:

1- سخن بنده‌ جزئی‌نگرانه‌ نیست. یعنی هدف به‌ چالش کشانیدن جزئیات مطالب امام اشعری نیست، بلکه‌ هدف این است که‌ بنده‌ موضع‌گیری‌ها و کشمکش‌های اشعری با طیف‌های افراطی و تفریطی را جزو عقاید نمی‌دانم تا آن‌ها را در لیست مسایل عقیدتی خود قرار بدهیم.

2- برانگیختن مسایلی همچون:  (لاهو و لا غیره‌) در رابطه‌ با صفات. ایمان قابل ازدیاد هست یا نیست؛ این‌ها مساایلی هستند که‌ زمان ایشان مقتضی پرداختن به‌ چنین مباحثی بودند و دیگر پرداختن به‌ چنین مطالبی خالی از هر نوع ارزشی می‌باشد.

3- عقیده‌ نباید از مکتبی بشری اخذ شود و لازم و ضرورت دارد قرآن و سنت نبوی ملاک عقیده‌ قرار گیرند، یعنی مسایل عقیدتی باید از طریق تابش‌های ناب قرآنی سرچشمه‌ بگیرد و نباید دخالتهای بشری بر آن سایه‌ افکند.

4- اگر بنا بر صحت حدیث بگذاریم باید در قبال آن حدیث چنان عملی صورت نگیرد که‌ مبنای قضاوتهای دنیایی واقع گردد، زیرا آن روایت می‌تواند تنها خبری از سرنوشت قیامتی خوانشهای مختلف دنیوی برای متون دینی ‌باشد و دیگر امثال من و جنابعالی و سایرین هرگز اجازه‌ نداریم که‌ مصداق‌یابی نماییم و در سایه‌ی آن خود را بهشتی معرفی نموده‌ و سایرین را دوزخی. زیرا شخص پیامبر عظیم الشان (در سایه‌ی وحی آسمانی) مژدگانی بهشت را تنها در دست تعداد معدودی از اصحاب گذاشتند و راجع به‌ بقیه‌ سکوت گزیدند و آنها را حواله‌ به‌ قضاوت‌های الهی نمودند. حال چگونه‌ ما می‌توانیم چنین حکمی را در خصوص خوانش‌های مختلف صادر نماییم؟

5- در رابطه‌ با سوال مورد سنجشی شما برای آسان بودن قرآن باید عرض نمایم: توجه‌ نمودن به‌ چنین مسأله‌ای هیچ‌گونه‌ ربطی به‌ مسایل عقیدتی ندارد و اگر احدی بدان نپردازد و بر خیالش نگذراند، هیچ پایه‌ای از پایه‌های اصول عقیدتی متزلزل نمی‌گردد.

درخواست ما در همین بند اخیر خلاصه‌ می‌شود و آن این‌که‌ پرداختن به‌ چنین مواردی هیچ خدمتی به‌ عقیده‌ی اسلامی نمی‌کند و تازه‌ می‌تواند باعث به‌ وجود آمدن پاره‌ای مسایل اضافی نیز بشود که‌ آدمی را از اصل مورد اهمیت دور سازد.

آنچه‌ امروز باید در سایه‌ی اوصاف الهی مد نظر قرار داده‌ شود این است که‌ خداوندگار را در فکر و اندیشه‌ی مردم  چنان پایه‌گذاری نماییم که‌ او را همچون ناظری بر روح و روان، رفتار و کردار، پنهان و آشکار خود دریابند و چنان اعتمادی به‌ او نمایند که‌ هیچ طاغوتی نتواند اضطراب و ناهنجاری را در درونش ایجاد نماید.

دیگر لازم ندارد که‌ مسایلی کلامی را در گوش و قلب مردم نجوا کنیم که‌ آن‌ها را از روح متحرکه‌ی قرآنی بدور سازیم و در مسایلی کلامی که‌ گرفتار در دام زمان و مکان است، سردرگمشان نماییم.

در پایان بنده‌ نیز استدعا می‌نمایم مسایل عقیدتی را همچون پادگانی نظامی در نظر نگیرید که‌ حتما باید از سرلشکری گرفته‌ شود و ایشان در مسند بود و نبودها قرار گیرد و برای دریافت مسایل عقیدتی قرآن را فرا روی خود می‌گذاریم و زندگانی و سیره‌ی نبوی را به‌ عنوان شرح و بسط مسایل کلی قرآن قرار می‌دهیم.

والسلام علینا و علی عباد الله‌ الصالحین

 

 [Forwarded from يونس نوخواه]

عرض سلامي مجدد خدمت ماموستايان مخصوصا جناب شمامي عزيز و بزرگوار

فرمايشاتتان مرا كاملا متعجب كرده است .

( ايمان قابل ازدياد است يا نه  ) ( خداوند داراي صفاتي است كه قابل انفكاك از ذات اقدش نيستند )

به چه معني جزء مسائل عقيدتي نيست مگر قران به انها اشاره نمي كند .

فرموديد : ( عقيده نبايد از مكتبي بشري اخذ شود و لازم و ضروري است قران و سنت نبوي (ص) ملاك عقيده قرار گيرد )

خب استاد اين ادعاي ثابت نشده چند ماهه اساتيد گرامي است كه بر اين باورند مدعيات مكتب اشعري بشري هستند ، شما نيز جهت اثبات اين ادعا از هيچ كوششي دريغ نفرماييد ( بار ديگر ازعان داريم مدعيات مقدسند نه ادله ثبوتشان چون بعضا از ادله عقلي جهت اثبات مدعيات استفاده مي شود )

موردي را متذكر شويد كه اين ادعا اشاعره بشري است و ارتباطي با قران و سنت ندارد .

اصلا به چه دليل شما بزرگواران الگويي كامل قراني را عرضه نمي فرماييد تا اين كشمكش ها تمام شود و نكات بشري مكتب اشعري رو شود ؟

مورد بعديتان كه فرموديد (اين پرسش ها هيچ گونه ربطي به مسايل عقيدتي ندارد )

تنزيه خداوند از صفات بشري مساله اي عقيدتي نيست ؟

اثبات عدم جسميت براي پروردگار مساله اي عقيدتي نيست ؟

قول به مكان براي خدا مساله اي عقيدتي نيست ؟

تنزيه خداوند از جوارح مساله اي عقيدتي نيست ؟

فلذا استاد گرامي را با توجه به تاكيدات خود به گرفتن عقيده از قران بار ديگر به تبيناتي در باب اين دو مساله دعوت مي نمايم .

نخست با توجه به

(الرحمن علي العرش استوي)

و

(هو بكل شيء محيط )

مشخص بفرماييد آيا

عرش محيط است و خداوند محاط

عرش محاط است و خداوند محيط

هيچكدام محيط و محاط نيستند

هر دو محيط و محاطند

لطفا جوابها را با ايات قراني مستدل بفرماييد

دوم : با توجه به ايات

يد الله فوق ايديهم ، يبقي وجه ربك

و

ليس كمثله شي ، الله الصمد

حال با توجه به ايات قران تفسير يد و وجه را بيان فرماييد .

در پايان مكررا استدعا دارم مكتب فكري خود ، منابع موثق خويش و متفكران مكتب خويش را جهت بررسي و تحليل داده هايش براي ما مشخص بفرماييد .

راستي استاد اين مورد اخر طلب مهمي نيست اما ادني توجهي از سوي شما و دوستانتان  به اين تقاضا داده نمي شود چرا ؟

 

 [Forwarded from سردار ش]

با سلامی صمیمانه‌ خدمت شما:

1-  قبل از هر چیز باید عرض نمایم بکار گیری جمله‌ی ذیل را در گفتگوی دوستانه‌ نمی‌پسندم (فرمايشاتتان مرا كاملا متعجب كرده است)، زیرا تلویحا و صریحا نشان از تحقیر مخاطب و غرور گوینده‌ دارد.

2-  استاد بزرگوار! اگر کمی تواضع به‌ خرج دهید و در سخنان من دقت بفرمایید خواهید دانست که‌ هدف بنده‌ این نیست که‌ بگویم مدعیات امام اشعری غیرمرتبط با‌ قرآن و سنت نبوی هستند و در عرض آن قرار می‌گیرند؛ بلکه‌ کاملا عکس این را باور دارم و تلاش‌های ایشان را ستودنی معرفی کرده‌ و می‌گویم از میان خوانشهای افراطی و تفریطی، خوانشی متعادل و میانه‌ را از قرآن و سنت برگرفتند و سایر خوانشها را در نطفه‌ خفه‌ کردند.

3-  درخواست بنده‌ مدام این بوده‌ و هست که باید بررسی نمود و پیگیری کرد کە‌ علت پرداخت امام به‌ مسایلی که‌ گذشتگان ایشان محلی برای آن قایل نبودند، چه‌ چیزی می‌تواند باشد؟ یعنی چرا ایشان صفات الهی را تجزیه‌ نمودند؟ ایمان را از جهت ازدیاد و نقصان مورد ارزیابی قرار دادند؟ در حالی که‌ شخص پیامبر و اصحاب نبوی در این خصوص فایلی را نگشودند.

4-  آری جنابعالی پیوسته‌ درخواست می‌نمایید که‌ باید ما الگویی عملی همچون امام اشعری را معرفی نماییم تا شما در صورت تأیید از ایشان (اشعری) به‌ الگوی معرفی شده‌ی ما انتقال امام نمایید.

استاد عزیز! بنده‌ خدمتتان عرض نمایم که‌ ما تراثی به‌ درازای 1400 سال در اختیار داریم و لابد در سایه‌ی فهم و بینشی که‌ از قرآن و سنت به‌ دست آورده‌ایم، توان انتخاب احسن [فیتبعون احسنه‌] را دریافته‌ایم؛ لذا بنده‌ معتقد هستم که‌ گرفتن دست یک مجاهد و رها ساختن سایرین باعث ایجاد درونی متعصب و خودنگر شدە و نوعی کدورت را بە نسبت سایرین بە وجود می‌آورد؛ لذا بندە بدون تعصب برای شخصی و بدون تنفر از احدی معتقد هستم کە باید با در نظر گرفتن دو گزینه‌ به‌ انتخاب مسایل عقیدتی بشتابیم تا در سایه‌ی آن عقیده،‌ ایمانی پویا و متحرک را دریابیم:

دو گزینه‌:

 1- اطلاع کامل از قرآن و سنت

2- شناخت وضعیت حاکم بر جهان پیرامون

با در نظر گرفتن دو گزینه‌ی فوق می‌توانیم عقایدی به‌ درون خود و جامعه‌ گسیل دهیم که‌ به‌ ایمانی متحرک و پویا دست یازند و از خواب و خیال‌های گذشتگان فاصله‌ بگیرند.

5_ باید دانست که‌ برانگیختن مسایلی همچون:

(تنزيه خداوند از صفات بشري مساله اي عقيدتي نيست ؟

اثبات عدم جسميت براي پروردگار مساله اي عقيدتي نيست ؟

قول به مكان براي خدا مساله اي عقيدتي نيست ؟

تنزيه خداوند از جوارح مساله اي عقيدتي نيست ؟)

جزو مسایلی می‌باشد که‌ صفحه‌ی قرائت و تدبرشان پایان یافته‌ و در عصر ما همچون پرسشی مورد اهمیت باقی نمانده‌ است.

عصر ما خواهان این است که‌ خدایی را به‌ وی معرفی کنید آرامش را در درون ویرانش خلق نماید.

خدایی می‌خواهد که‌ در اضطرابات و آشفتگی‌ها دستانش را بگیرد.

خدایی می‌خواهد که‌ عزت ربوده‌ شده‌ی او را بازگرداند و ذلت حاکم بر جامعه‌اش را برچیند.

بهترین نوشته‌های در این زمینه‌ می‌تواند کتابهای (اسماء الحسنی : ناصر سبحانی== عمرو خالد== راتب النابلسی) باشد.

6-  در رابطه‌ دو آیه‌ی : (الرحمن علي العرش استوي) و (هو بكل شيء محيط ) چهار گزینه‌ مطرح نموده‌ای و درخواست نموده‌ای که‌ بنده‌ با ادله‌های قرآنی به‌ اثبات یکی از آن‌ها بپردازم.

اما باید عرض نمایم که‌ بنده‌ معتقد هستم پرداختن به‌ چنین مسایلی باعث می‌شود که‌ از روح انگیزشی آیه‌ فاصله‌ گرفته‌ شود و مسایلی پیچیده‌ و بدون روح مورد کنکاش قرار گیرد.

این فایل ظاهرا طولانی است و نوشتن و خواندن نیز از طریق تلگرام ملال آور است، امیدوارم توانسته‌ باشم مطلوب خود را رسانیده‌ باشم.

 

 [Forwarded from يونس نوخواه]

با سلام و عرض ادب خدمت ماموستايان دوست خصوصا استاد شمامي

فرموديد :

( هدف بنده اين نيست كه بگويم مدعيات امام اشعري غير مرتبط با قران و سنت نبوي هستند بلكه كاملا عكس اين را باور دارم )

چرا محل نزاع دقيقا همان است .دوستان محترمتان مدت هاست در پي اثبات اين ادعا آستين همت بالا زده اند و با عباراتي چون

 ( دیدگاه امام اشعری رحمه الله در این زمینه تعارض آشکار با نص صریح قرآن دارد ) ( م احمد عباسي ) و ( شما که گمان می کنید عقیده اشعری همان قران و سنت است .... گمان می کنید که هیچ اختلافی با قران و سنت ندارد ) ( م محمد عباسي )

محل نزاع را كاملا مشخص نموده اند . هر چند كه تاكنون در اين باب توفيق رفيقشان نشده است .

باز فرموديد :

( درخواست بنده بررسي نمودن اين است كه چرا امام اشعري به مسائلي پرداخته كه گذشته گان محلي براي آن قايل نبوده اند ؟ )

بارها عرض شد امام اشعري همان ادعاهاي پيامبر بزرگ اسلام (ص) را مطرح نموده و ادله هاي فراخور نياز روز جهت اثبات مدعيات عرضه نموده است .

مثلا همان دو موردي كه شما ذكر فرمودي ، وجود صفات براي خداوند منان و ازدياد ايمان از مدعيات قراني است حال اين گزاره با هر دليلي ثابت شود چنانچه مخالف كتاب و سنت نباشد محل نزاعي نيست .

در زمان فخر كائنات ( ص ) اصحاب به دليل صفاي قلب و وجود مبارك حضرت (ص) و ذوق سالم عربي به ادله ي ديگر براي توجيه و قبول اين ادعا نياز نداشتند اما بعدها با گرمي تنور اعتزال و وجود شبهات مطروحه از سوي فرق متعدد نياز بود اناني كه انكار اين ادعا مي نمايند( معتزله ) با ادله متقن در مقابل آنان قيام شود كه بحمد الله شد .

اگر ادعاي وجود دارد كه امام اشعري آن را مطرح كرده باشد و موافق قران و سنت نيست ، انوقت جاي نقد و گلايه وجود دارد .

فرموديد : (مسائلي چون(  تنزيه خداوند از صفات بشري ، اثبات عدم جسميت براي پروردگار ، تنزيه پروردگار از جوارح و بي نيازيشان )

صفحه قرائت و تدبرشان پايان يافته و در عصر ما همچون پرسشي مورد اهميت باقي نمانده است ؟ !!!

عجب !

توضيح ( الله صمد ) تدبرش پايان يافته ؟

توضيح (ليس كمثله شيء ) تدبرش پايان يافته و اهميتي ندارد ؟

(سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا ) ديگر اهميتي ندارد؟

 (وَلَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا تصفون ) مهم نيست ؟

اينان ايات قراني هستند كه مسائلي حول موضوعوعات به قول شما غير مهم مطرح مي كنند ، اين چه جوابي است فرموديد . چرا پس از توضيحات كافي و وافي بر روي ايات و موضوعات كم اهميتي انان را ثابت نمي نموديد ؟

جواناني كه به دام تشبيه و تجسيم گرفتار شده اند  و علنا مي گويند و خود من شنيده ام ( خدا دست و ساق چشم صورت دارد بلند مي شود و مي نشيند ) تحمل وبالشان مي فرماييد ؟

و باز در مورد توضيح بر ايات ( الرحمن علي العرش ) و ...فرموديد :

پرداختن به چنين مسائلي باعث فاصله گرفتن از روح انگيزشي آيات است )

اخر استاد اينان ايات قران هستند و جنابعالي تلويحا ادعا فرموديد با توجه ( يسرنا القران ) نياز به توضيح امامان نيست .

حال شما به قول خودتان بدون پيچيدگي و فاصله گرفتن از روح انگيزشي به تفسير وتوضيح ايات و طرح موضوع بپردازيد . مضافا فرموديد با اطلاع كامل از قران و سنت بايد به انتخاب مسايل عقيدتي بشتابيم .

بار ديگر موضوع مطرح و منتظر توضيحات شما خواهيم بود :

نخست با توجه به

(الرحمن علي العرش استوي)

و

(هو بكل شيء محيط )

مشخص بفرماييد آيا

عرش محيط است و خداوند محاط

عرش محاط است و خداوند محيط

هيچكدام محيط و محاط نيستند

هر دو محيط و محاطند

لطفا جوابها را با ايات قراني مستدل بفرماييد

دوم : با توجه به ايات

يد الله فوق ايديهم ، يبقي وجه ربك

و

ليس كمثله شي ، الله الصمد

حال با توجه به ايات قران تفسير يد و وجه را بيان فرماييد .

در پايان نا اميد نمي شويم و باز استدعا داريم مكتب فكري خود ، منابع موثق به خويش و متفكران مكتب خويش كه سخنان و فرمايشاتشان را فصل الخطاب مي دانيد جهت بررسي و تحليل داده هايش براي ما مشخص بفرماييد .

استاد جان اگر سبب رنجش و  اساء ادب بسبب انتخاب كلماتي در ابتداي پيام قبلي شده ام جدا معذرت خواهي مي نمايم  و طلب حلاليت مي كنم .

 

 [Forwarded from سردار ش]

با عرض سلام

برادر عزیز! بنده‌ پای سخن خود ایستاده‌ و از باور خود دفاع می‌نمایم و اگر زمینه‌ی گفتگوی آقایان عباسی نیز فراهم شود، لابد ایشان نیز پای ادعائات خود خواهند ایستاد.

در نوع برداشت شما از مطلب بنده‌ نوعی کجروی صورت گرفته‌ که‌ آن را هرگز نمی‌پسندم؛ بنده‌ گفتم صفحه‌ی برداشت‌های کلامی از آیه‌های قرآن پایان یافته‌ و نیاز است امروز برداشت‌هایی انگیزشی از آن به‌ عمل آید، اما متأسفانه‌ جنابعالی آیه‌هایی را ردیف کرده‌ و می‌خواهید چنین به‌ تصویر کشانی که‌ بنده‌ گفته‌ام تدبر در آن آیه‌ دیگر به‌ سر آمده‌! براستی بنده‌ از تحریف متنفرم و هرگز بدان وادی سقوط نخواهم کرد.

دوست عزیز هدف بنده‌ این نیست که‌ چنان سخن به‌ میان کشانم نه‌ شما از من چیزی دریافت نمایید و نه‌ من چیزی از شما دریابم، هدف بنده‌ غبار روبی روی فاصله‌ها است.

بنده‌ می‌گویم مطالب کلامی با عصر امروز همخوانی ندارد و مردم امروز معنایی دیگر از اسماء الحسنی می‌طلبند که‌ آنها را از خرافات و پوچ‌گرایی و جنگ و جدال فاصله‌ دهد و روحی انگیزشی را در وجودشان فراهم سازد.

خوشبختانه‌ جنابعالی هم این صفحه‌ مورد تدبر خود را به‌ عقب ورق زدی و اعلان داشتی که‌ (اصحاب به دليل صفاي قلب و وجود مبارك حضرت (ص) و ذوق سالم عربي به ادله ي ديگر براي توجيه و قبول اين ادعا نياز نداشتند).

یعنی بعدها قیمت دستیابی به‌ صفای قلب عبارت شد از زدودن شبهات طرح شده‌ از جانب افراطیون و تفریط گرایان.

خوب درخواست بنده‌ تنها همین است که‌ ابزار آلات حضرت اشعری و نتایج حاصله‌ی ایشان را مقدس نشماریم  و از ابزار آڵات عصری برای فراهم سازی مطالبی انگیزشی جستجو نماییم که‌ هم قرآن و هم وضعیت حاکم بر جهان را مد نظر قرار بدهیم.

امید وارم با نگرشی صمیمانه‌ نه‌ مخالفت‌گرایانه‌ به‌ مبحث بنده‌ پرداخته‌ شود.

 

 [Forwarded from يونس نوخواه]

با سلام

نتيجه صغري و كبرايتان كه ( نتايج حاصله ي تلاشهاي امام اشعري را مقدس نشماريم  ) اصل دعواست . و ادعاي شماست .بايد ان را ثابت كنيد ولي متاسفانه باز هم به خانه اول  كه اصل دعواست بازگشتيد .

خلص مقام ( ابزار) با ( نتيجه) يا ( دليل ) با ( ادعا ) دو مقوله متفاوتند

اشكالي ندارد آيات عرضه شده را نيز لطفا انگونه كه برداشت هاي انگيزشي از ان به عمل آيد مورد توجه قرار دهيد ؟

(الرحمن علي العرش استوي)

و

(هو بكل شيء محيط )

لطفا جوابها را با ايات قراني مستدل بفرماييد

دوم : با توجه به ايات

يد الله فوق ايديهم ، يبقي وجه ربك

و

ليس كمثله شي ، الله الصمد

توضيح (يد ) و ( وجه ) و (الله الصمد) (ليس كمثله ) را بفرماييد .

در پايان بار ديگر نااميد نمي شوم و باز استدعا داريم مكتب فكري خود ، منابع موثق به خويش و متفكران مكتب خويش كه سخنان و فرمايشاتشان را فصل الخطاب مي دانيد جهت بررسي و تحليل داده هايش براي ما مشخص بفرماييد .

 

 [Forwarded from سردار ش]

سلام بر همەی اعضای معزز

استاد عزیز!

چنانکە قبلا نیز خدمتتان عرض نمودم؛ هدف اصلی ما این است کە دریابیم ابزارها و نتایج حاصلە از متون وحیانی در قفس زمان و مکان محدود می‌شوند و برای هر ازمنە و امکنەای کاربرد نخواهند داشت، اگر چە از اعتبار خارج نمی‌گردند و چە بسا در موقعیتهای مختلفی دوبارە مورد کنکاش واقع شوند؛

 اما باید مُبَلِغ و داعی موقعیت زمانی و مکانی خود را دریابد و طبق نیاز جامعە و وضعیت حاکم بە وارسی آیات بپردازد و معانی انگیزشی را از آنان دریابد و بسان متور محرکەای بر پیکر جامعە بپوشاند تا آنان را از سستی و خواب‌آلودگی متنبە سازد و حرکت و جنب و جوش را در وجودشان برانگیزاند.

اینک بندە بە توفیق الهی معنایی سطحی را از دو آیەی پیشنهادی جنابعالی آمادە کردە و بە حضورتان ارسال نمودەام.

امیدوارم با نگاهی واقع‌نگرانە در آن نگریستە شود.

البتە بندە مدعی نیستم کە معنای استنباطی بندە فصل الخطاب است و دیگر تمام، بلکە معتقد هستم کە این معنی برای مردم سرزمینم فراخور و مناسب می‌باشد و بە امید حق درونهای خوابیدە را متحرک می‌گرداند.

              و اللە اعلم بالصواب

 (الرحمن علی العرش استوی)

در عصر اصحاب به‌ معنی اجمالی آن اکتفا می‌شد و این آیات را جزو  متشابهات قلمداد می‌نمودند و خود را بدان مشغول نمی‌کردند؛ اما بعد از پیدایش و ورود فرهنگ‌های وارداتی به‌ دایره‌ی اسلام، قضایای دیگری ذهن و ضمیر مومنین را به‌ خود مشغول ساخت که سخن منقول از امام مالک خلاصه و چکیده‌ آن است، یعنی علاوه بر معنی اجمالی، بدعت خواندن جزئیات آیه‌ و مجهولیت کیف هم مطرح شد و بعد از آن و یا در برابر آن، تٲویلات معتزله و افکار دیگری سر برآورد؛ سپس دوران اشاعره فرا رسید و آیه‌ به گونه‌ای که مرز میان تشبیه و تجسیم باشد، تأویل گشت.

می‌توان اذعان داشت که‌ بهترین تٲویل را امام الحرمین به ارمغان گذاشتند، آنجا که‌ گفتند: استوی همان استیلا است، زیرا با حرف "علی" تعدی کرده است و این تفسیر تقریبا میان مفسرین شیوع پیدا کرد.

با تدبری کوتاه در هرهفت فقره‌ی مذکور در قرآن درمی‌یابیم که‌ بعد از ذکر آفرینش زمین و آسمان، آن آیه‌ ذکر شده‌‌ است؛ بنابر این می‌توان گفت که‌ آیه در مقام تمثیل می‌باشد و بدین ترتیب تفسیر آیه اینگونه می‌شود:

{خداوند جهان هستی را خلق فرمود و بعد از خلقت هستی بر خلاف تصور ملحدین اعم از فلاسفه و مشرکین، مدیریت و برنامه‌ریزی آن‌را برعهده‌ گرفت و رهایش نگذاشت؛ بلکه ربوبیت بسان مقدمه‌ی الوهیت قرار گرفت، زیرا خداوند متعال ابتدا هستی را خلق فرمود و سپس تصرف کامل جهان را به دست گرفت؛ همانگونه که در عرف مردم شایع است ملوک بر عرش خود حکمرانی می‌کنند.}

حتی می‌توان گفت که‌ تعبیر " ثم " اشاره به تراخی رتبه دارد یعنی تصرف بر جهان از آفرینش مهم‌تر است، چون اگر یک لحظه رها شود کسی توان حفظ آن‌را ندارد که‌ حدیث  (انا الملک أین ملوک الارض) بدان اشاره دارد.

نکته‌ی انگیزشی آیه‌:

اگر حفظ و تعادل جهان هستی در ید و تصرف خالق هستی است بدون شک ایشان از توان، دانش، حکمت و ویژگی‌های متعددی برخوردار هستند کە این عظائم را با جلوه‌ای عظیم و با شکوە در نهایت تعادل برقرار ساختە است.

لابد بسیار ضروری است جهت حفظ تعادل شخصیتی و تعادل انسانی نیز بە زیر عرش او در آییم و در سایەی استوای ایشان زندگی متعادلانەای را فراهم سازیم.

اما در مورد آیه:

 (و هو بكل شيء محيط )

باید گفت که‌ بعد از رسمیت پیدا کردن تاویل، دو تفسیر برای آن ذکر شده که‌ عبارت اند از:

1-  خداوند با علمش به همه چیز احاطه دارد .

2-  خداوند با قدرت به همه چیز احاطه دارد.

اما نکته‌ی تدبری بنده‌ چنین مقتضی است که‌ بگویم: موجودات دو نوع هستند: اولی: أمر و دیگری: خلق:

         (ألا له‌ الخلق و الأمر).

بر اساس تعبیر امام محمد غزالی اولی برای عالم غیب و دیگری برای عالم شهاده می‌باشد.

با این نگاه می‌توانیم بگوییم:

عالم شهاده در احاطه عالم غیب است، یعنی همانگونه که در عرفان بیان شده عالم شهاده‌ از دل عالم غیب بدر می‌آید که‌ خداوند نیز جزو غیبیات است.

نکته‌ای دیگر این‌که‌ واژه‌ی *شیئ* تنها برای عالم شهاده به کار رفته است پس یعنی جهان شهاده محدود و محاط در جهان غیب است و خداوندگاری که‌ غیب است کاملا جهان شهاده را در احاطه قرار داده است.

نکته‌ی انگیزشی آیه‌:

هیچ موجودی نمی‌تواند خدا و دستورات خدا را دور بزند، زیرا وجود خداوند با وجود سایر موجودات تفاوت دارد و ذات اقدسش از عالم غیبیات می‌باشد کە موجودات جزو عالم مشاهدات است و این دو عالم هیچگونە همخوانی با هم ندارند و عالم شهادە در احاطە عالم غیب است و بود و نبودش بە آن عالم متافیزیکی وابستگی دارد.

پس برای ایجاد وضعیتی انسانی باید جهان محاط را بە جهان محیط گرە زنیم و نگذاریم جهان محاط بدون ارتباط با جهان محیط قدم بگذارد؛ زیرا فروع اگر بر اصول بنیان نشود، جای اعتماد نخواهد بود و هرگز آرامش و آسودگی را فراهم نخواهد کرد. فروع باید بە اصول مرتبط باشد و نباید از او بگسلد، زیرا در آن صورت هرگز نمی‌تواند در مسیر ترقی و مسیر واقعی قدم بگذارد.

در پایان دوباره‌ تکرار می‌نمایم که‌ ما خود را محصور در قید و بند یک دانشمند قرار نمی‌دهیم و جز سخن خدا و رسولش، سخن هیچ احدی را فصل الخطاب نمی‌دانیم؛ نه‌ خود را ملک کسی جز خدا دانسته و نه‌ علمای اسلام را ملک دیگران می‌دانیم و خود را غیر مرتبط با آنان بدانیم؛ بلکه‌ همه‌ را با نگاهی مملو از ادب و حرمت می‌نگریم و سخنانشان را در دو کفه‌ی ترازوی وحی و وضعیت حاکم بر جهان می‌گذاریم و احسن‌ها را برگزیده‌ و چراغ فرا راه زندگی خویش قرار می‌دهیم.

منابع موثق ما تمامی تراث اسلامی می‌باشد؛ همه‌ی آنچه‌ در سرزمین اسلامی و توسط مسلمانان به‌ نگارش در آمده‌ از نگاه ما ارجمند است و مورد اتکای ما می‌باشد، اما مشروط به این‌که‌ برای حل وضعیت آشفته‌ی معاصر درخور باشد و با اصول وحیانی ناهمخوانی نداشته‌ باشد.

 

والسلام علینا و علی عباد اللە الصالحین

 

 [Forwarded from يونس نوخواه]

بسم الله الرحمن الرحيم

عرض سلام و شب بخير خدمت اساتيد معزز

جناب استاد شمامي عزيز ؛

ضمن احترام به زحمات و تلاش شما جهت خدمت به كلام خدا و  تلاش جهت تفهيم بيشتر آيات ، حقيقتا با چند بار مطالعه متأسفانه نكته اي تازه مشاهده نكردم و معني انگيزشي شما انگيزه اي در حقير ايجاد نفرمود . حتما تقصير از بنده است .

نكات انگيزشي مورد اشاره شما در مورد دو آيه مذكور :

(الرحمن علي العرش استوي )

(بسيار ضروريست جهت حفظ شخصيتي و تعادل انساني نيز به زير عرش او آييم و در سايه ي استواي ايشان زندگي متعادلانه اي را فراهم سازيم )

( و هو بكل شيء محيط )

( براي ايجاد وضعيتي انساني بايد جهان محاط را به جهان محيط گره زنيم و نگذاريم جهان محاط بدون ارتباط با جهان محيط قدم بگذارد )

شماي بزرگوار جهت معني ايات مذكور نه توضيح انگيزشي آنان از دو ديدگاه اهل سنت در مورد آيات متشابهات ( تأويل و تفويض ) تأويل را انتخاب فرموديد  ( استوي بمعني استيلا ، و بكل شيء محيط ، اي محيط بعلمه يا قدرته )

پس همان قسمتي از باور اشاعره را مجددا بيان فرموديد .

حال توضيحي كوتاه در مورد مساله كلي ( آيات متشابهات ) و ( تاويل و تفويض ) و دعوت جهت ادامه عميق و محققانه و موشكافانه بحث مذكور :

با توجه به وقف و عدم وقف بر لفظ ( الله ) در ايه هفت سوره مباركه آل عمران

وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

خلاصتاً معني ايه با اعتبار وقف بر لفظ ( الله ) در ايه مذكور چنين مي شود :

( تأويل آيات متشابه را فقط خداوند مي داند و بس و راسخان در علم مي گويند ايمان آورده ايم همه اش از نزد پروردگار ماست .

و معني آيه با عتبار عدم وقف و قول به عطف ( الراسخون ) بر لفظ ( الله ) چنين مي شود :

( هم خداوند معناي آيات متشابه را مي داند و هم راسخون در علم ، اينان در عين آن كه علم و اطلاع دارند از روي اخلاص و ادب سر تسليم فرود مي آورند .

پس با توجه به اين موضوع نظر علماء اهل سنت و جماعت در باب ايات متشابهات دو ديدگاه است كه هر دو ديدگاه مقبول جمهور علماء قرار گرفته اند .

١ . تفويض

٢ . تأويل

تفويض عبارت است از حواله كردن معني ايات متشابه بسوي خداوند متعال مقرون به رعايت سكوت ادبي .  و تاويل ، كه لغتا از ريشه ي ( اول ) به معناي بازگشت است و منظور باز گرداندن معناي ايات به مراد خدا و رسولش است .

امام غزالي مباني و قواعد روشن گرانه خويش را در باب ( آيات متشابهات ) و ( تاويل و تفويض ) در سه كتاب وزين ( فيصل التفرقه بين الاسلام و الزندقه ) و ( قانون التأويل )  و ( الجام العوام ) بنيان نهاده است . امام غزالي با استدلالات بسيار محكم و برهانهاي دامغ سخن گفتن از ايات متشابهات را متوقف بر رعايت قوانين هفتگانه طلايي در اين باب مي داند .

١ . التقديس

٢ . التصديق

٣ . الاعتراف بالعجز

٤ . السكوت

٥ . الامساك

٦ . الكف

٧ . التسليم لأهل المعرفة

الجام العوام ص ٤٢

توضيح و تحليل و بررسي تك تك موارد مذكور را پس از تصريح به قبول يا عدم قبول شما نسبت به قواعد طلائي امام غزالي واگذار مي نماييم .

متأسفانه بدليل كمبود وقت و مشغله هاي كاري بجز شبها بعد از ساعت يازده نمي توانم از خوان علمي اساتيد استفاده كافي  و وافي ببرم و چنانچه جوابي از جانب استاد تا نماز صبح بود در خدمت خواهيم بود و الا ادامه بحث را به فردا شب موكول مي نماييم .

بار ديگر از همه سروران معذرت خواهي مي نمايم .

 

 [Forwarded from سردار ش]

سلام الله‌ علیکم

با تشکر از استاد عزیز و حق‌جو که‌ از وقت گرانبهای خود مایه‌ گذاشتند و اندکی به‌ پایه‌ی نوشته‌ی بنده‌ وقت گماردند و مطلب خود را روی آن نگاشتند.

چنانکه بیان داشته‌ای فهم استنباطی بنده‌ برای دو آیه‌ی مورد کنکاش را خالی از وجود انگیزاننده‌ یافته‌اید و با کمال تواضع مشکل را به‌ خود نسبت داده‌ید؛ اما بنده‌ ضمن پوزش اذعان می‌دارم که‌ اشکال در تبیین من بوده‌ است و بنده‌ نتوانسته‌ام مفهوم را واضح و گویا عرضه‌ دارم.

اینک مجددا با توضیحی بیشتر خدمتتان ارسال می‌نمایم:

 ‌ آیه‌ی:

الرحمن علی العرش استوی

پس از آیات مربوط به‌ خلقت آسمان‌ها و زمین ذکر گردیده‌ است و در سایه‌ی این آیات‌ می‌توانیم بفهمیم که‌ خداوند می‌خواهد به‌ ما بگوید اگر خلقت آسمان‌ها و زمین در کمال متانت و نهایت تعادل است و خالی از اشکال و دشواری می‌باشد، از آن رو است که‌ خداوند خود به‌ خلقت و آفرینش آن‌ها پرداخته‌ است و به‌ صفت ربوبیتش در آن تعادل به‌ وجود آورده‌ است؛ اما باید بدانید که‌ خداوندگار از مدیریت آسمان‌ها و زمین شانه‌ خالی نکرده‌ و آن‌ها را به‌ حال خود واگذار ننموده‌ است، بلکه‌ الوهیت آن‌را نیز متعهد شده‌ و به‌ صفت رحمان بودنش سکان جهان را در دست گرفته‌ و فرمانروایی آن‌را در اختیار خود باقی گذاشته‌ است؛ لذا آدمی اگر می‌خواهد در مسیر تعادل شخصیتی و انسانی قدم بردارد و ناهنجاری‌ها را در زندگانیش بزداید، لازم و ضروری است که‌ سرنوشت خود را در دست کسی رقم بزند که‌ تعادل را در جهان آسمان‌ها و زمین حاکم نموده‌ است.

از این طریق می‌تواند بر ناهنجاری‌ها غالب آید و تعادل را در زندگانیش فراهم سازد که‌ به‌ الوهیت خداوندگار تن بدهد و بپذیرد که‌ نباید فرمانروایی را در جایی دیگر دنبال کند، بلکه‌ همچنان‌که‌ به‌ ربوبیت ذات الهی اذعان نموده‌ لازم است که‌ به‌ الوهیت ایشان نیز اذعان نماید و برنامه‌ و شریعت او را جهت برقراری تعادل در زندگانیش بپیماید.

تدبر در  آیه‌ی:

 (و هو بكل شيء محيط )

حاوی دو کلمه‌ی متفاوت می‌باشد: (هو) و (شیء)

کلمه‌ی (هو) متعلق به‌ جهان غیب است و شیء هم متعلق به‌ عالم شهاده‌؛ عالم غیب جهانی ویژه‌ است که‌ با عالم شهاده‌ متفاوت است و با هم قابل ارزیابی نیستند. اما طبق ترجمه‌ی آیه‌ی مورد کنکاش می‌فهمیم که‌ باید عالم غیب (هو) عالم شهاده‌ (کل شیء) را در احاطه‌ی خود قرار داده‌ باشد و عالم شهاده‌ محاط به‌ عالم غیب است. بر این اساس عالم شهاده‌ باید از عالمی انرژی کسب نماید که‌ او را احاطه‌ نموده‌ است و در دایره‌ی او قرار گرفته‌ است. این یعنی جهان اشیاء بدون ارتباط با جهان معنی نمی‌تواند مسیر اصلی و واقعی را بپیماید و سرنوشتی فراخور را رقم بزند، بلکه‌ لازم و ضرورت دارد که‌ عالم شهاده‌ در طول عالم غیب حرکت نماید و مسیر حیات را از آنجا (عالم غیب) دریافت نماید. هرگز نمی‌تواند در مسیری خوشبختی و آرامش را کسب نماید که‌ غیرمرتبط با جهان غیب باشد، زیرا جهان شهاده‌ در نتیجه‌ جهان غیب سر بر آورده‌ است و نتیجه‌ هم  نمی‌تواند از مقدمه‌ شانه‌ خالی کند.

 حال باید خدمتتان عرض نمایم که‌ سخن بر این بود که‌ خدمتتان عرض نمودم لازم است به‌ جای تأمل در نکاتی فلسفی که‌ آیا (عرش محيط است و خداوند محاط

عرش محاط است و خداوند محيط

هيچكدام محيط و محاط نيستند

هر دو محيط و محاطند)

ضروری است عصر خود را دریابیم و نیازهای مردم امروز را در سایه‌ی آیات قرآنی برطرف سازیم.

سوال مردم امروز این است که‌ آیا می‌توان به‌ برنامه‌های بشر اعتماد نمود و برنامه‌ی آسمانی را رها گذاشت؟

سوال می‌شود که‌ چرا باید بشر خود برنامه‌ی زندگی را تدوین ننماید و زندگانی را بر آن بنیاد گرداند؟

ما نیز وظیفه‌ داریم در سایه‌ی آیاتی که‌ فرا زمانی و فرا مکانی هستند معانی و مفاهیمی را عرضه‌ نماییم که‌ درخور نیازهایشان باشد؛ دیگر لازم نیست به‌ مفاهیمی بچسپیم که‌ محکوم به‌ محدوده‌ی زمانی و مکانی  است.

 

در پایان خدمتتان عرض می‌نمایم: استاد عزیزم! چرا و به‌ چه‌ دلیلی تأویلات امام اشعری در نگاه شما چنان قدسیتی می‌یابد که‌ آن‌را همچون کلام وحیانی فرا زمانی و فرا مکانی می‌پندارید و خلاف آن‌را بدعت و ضلالت قلمداد می‌نمایید، در حالی که‌ بشر هر چه‌ باشد توان فهم و درکش محکوم به‌ وضعیتی است که‌ بر جامعه‌ی او سایه‌ افکنده‌ است؟

آیا چنین تصوری که‌ برداشت یک عالم فرهیخته‌ از کلام وحیانی به‌ مقام وحی دست یازد، جفایی در حق مقام وحی محسوب نمی‌گردد؟

آیا داوری نمودن در حق قرآن چنین می‌طلبد که‌ معانی ارائه‌ شده‌ از جانب یک عالم فرهیخته‌ را عین وحی قلمداد نماییم و هر معنایی دیگر را برنتابیده‌ و خلاف وحی محسوب نماییم؟

به‌ امید تکامل روشنگری در این صفحه‌ و در پس آن پرداختن به‌ تحلیل و بررسی آیه‌ی 7 سوره‌ آل عمران.

و السلام علینا و علی عباداللە الصالحین

 

 [Forwarded from يونس نوخواه]

و تعطيل ان چه كه پروردگار اثبات نموده است غلطي فاحش بشمار مي آيد.

٢ . يا اثبات است با حمل كلام بر معناي ظاهر و حقيقيش و اين وجه نيز سر از تجسيم و تشبيه واقعي در مي آورد  . مثلا  در مورد ايه ( خلقت بيديّ) مجسمه  مي گويند خداوند دستاني دارد لايق به ذات خود در حالي وجود دست احتياج و نياز مي رساند و با ( الله الصمد) در تعارضند

٣ . و يا اثبات است با گذر از معناي ظاهري و حقيقي لفظ  و خود دو صورت دارد كه هر دو عقيده اهل سنت و جماعت مي باشند .

اولي :  پس از اثبات و عدم نفي ، قول به عدم درك معني ايات مي كنيم و حواله معاني ايات را به پروردگار والا مقام واگذار مي كنيم  و اين تفويض است كه عمده ي علماء سلف اهل سنت و جماعت بر آن بوده اند

دومي : پس از اثبات و عدم نفي با بكارگيري قواعد مخصوص و رعايت لغت عرب فصيح ، قول  به معناي لايق به پروردگار عالميان مي كنند و  اين تأويل است كه دأب خلف اهل سنت و جماعت مي باشد .

اينك مستنداتي جهت اثبات اصالت سخنان به علماي اهل سنت و جماعت :

تفويض

١ . روي الخلال بسند صحيح عن الامام احمد ( رضي الله تعالي عنه ) انه قال في مثل هذه النصوص :

( نؤمن بها و نصدق و لا كيف و لا معني )

٢ . روي الامام الحافظ البيهقي  ( رحمه الله تعالي ) بسنده عن الامام الاوزاعي ( رحمه الله تعالي )

قال : ( كل ما وصف الله تعالي به نفسه في كتابه فتفسيره تلاوته و السكوت عليه ) الاعتقاد للبيهقي ص ٩٣

٣ . قال الامام عدي بن مسافر ( رحمه الله تعالي ):

( و تقرير مذهب السلف كما جاء من غير تمثيل و لا تكييف و لا تشبيه و لا حمل علي الظاهر )

اعتقاد اهل السنة و الجماعة ص ٢٦

٤ . قال  الامام الجلال السيوطي :

من المتشابهات آيات الصفات ... و جمهور اهل السنة منهم السلف و اهل الحديث علي الايمان و تفويض معناها المراد منها الي الله تعالي و لا نفسرها مع تنزيهنا له تعالي عن حقيقتها

تأويل

١ . قال الامام النووي :

هذا حديث من احاديث الصفات و فيه مذهبان مشهوران للعلماء ... احدهما و هو مذهب السلف ... و الثاني مذهب اكثر المتكلمين و جماعات من السلف و هو محكي عن مالك و الاوزاعي انها تتأول علي ما يليق بها بحسب مواطنها

شرح مسلم ج ٦ ص ٣٦

٢ . قال العلامة الشوكاني :

و المذهب الثالث : انها مؤولة  قال ابن برهان الاآخران منقولان عن الصحابة و نقل هذا المذهب الثالث عن علي و ابن مسعود و ابن عباس و ام سلمة

( ارشاد الفحول ص ١٧٦)

٣ . قال العز بن عبد السلام ( رحمه الله تعالي ) :

(طريقة التاويل بشرطها اقربها الي الحق )

اتحاف سادة المتقين ج٢ص١٠٩

٤ . قال علامة الآلوسي :

(ان بعض الآيات مما اجمع علي تأويلها السلف و الخلف )

روح المعاني ج٣ص ١١٦

٥ . قال ابن حجر الهيتمي :

( اكثر السلف لعدم ظهور اهل البدع في ازمنتهم يفوضون علمها الي الله تعالي مع تنزيهه سبحانه عن ظاهرها الذي لا يليق بجلال ذاته و اكثر الخلف يؤولونها بحملها علي محامل تليق بذلك الجلال الاقدس و الكمال الأنفس لاضطرارهم الي ذلك لكثرة اهل الزيغ و البدع في أزمنتهم

اين هم تاييدات علماي امت بر ( تفويض و تاويل ) كه حلّال منازعات بي سود فراواني است و درب هاي فتنه هايي چون وجود تعارض در آيات قران و قول به خواب نامه بودن كلام الهي جهت رفع تعارضات و غيره را بكلي مسدود مي نمايد.

در نهايت مايل به اظهار نظر جناب شمامي بر آيات متشابهات و مشخص نمودن لا زماني و دليل عدم پاسخگويي مكتب اشاعره در اين باب براي زمان خود هستيم .

  ( فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ )  يونس ٣٢

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين

 

 [Forwarded from سردار ش]

به‌ نام او که‌ نامش

              فرسایش ناپذیر است

 

با سلامی به‌ گرمی تفاهم و تقارب و تحابب

« یاأَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَیرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً ». نساء 59

به‌ امید این‌که‌ اطاعت و فرمانبرداری از خدا و رسول و دانشمندان فرهیخته‌ در اولویت کاری ما رده‌ بندی شده‌ باشد و داوری موارد مختلف فیه‌ را به‌ قرآن و احادیث صحیح نبوی ارجاع دهیم.

سرور گرامی!

صفحه‌ی مورد کنکاش بنده‌ با جنابعالی در راستایی گشوده‌ شد که‌ دریابیم آیا لازم است اکنون هم دلایل و براهین کلامی را در مباحثات و گفتگوهای عقیدتی و قرآنی مورد بهره‌برداری قرار دهیم یا این‌که‌ بدون آن نیز می‌توان بر سفره‌ی قرآن گرد آییم و از نعمات و برکات آن، هدایت‌ها و روشنگری‌ها را برچینیم و تاریکی‌های حاکم بر جامعه‌ را بزداییم.

شما جهت تفهیم مسأله‌ی: "نیاز به‌ علم کلام"، دو آیه‌ (الرحمن علی العرش استوی) و (هو بکل شیء علیم) را مستمسک قرار دادید و از بنده‌ درخواست نمودی که‌ یکی از گزینه‌های چهارگانه‌ی فلسفی را با استدلال‌های روشن برای توضیح آن‌ها برگزینم و مستدل از آن دفاع ورزم؛ بنده‌ نیز خدمتتان عرض کردم که‌ جهت فهم آیه‌ لازم نیست که‌ به‌ آن روش فلسفی و پیچیده‌ و دور از روح انگیزشی پناهنده‌ شویم، زیرا عصر امروز می‌طلبد معنایی انگیزشی را از متور محرکه‌ی قرآنی برگیریم که‌ خواب‌های پریشان را برچیند و روحی تازه‌ بر پیکر راکد جامعه‌ بدمد. جنابعالی نیز که‌ منکر هر نوع تفسیر دیگری غیر از تفسیر ائمه‌ برای آیات مذکور بودید، خواستار تفسیر انگیزشی بنده‌ از آن دو آیه‌ شدی و تلویحا منکر وجود تفسیری انگیزشی از آن دو آیه‌ و برگزیدن معنایی دیگر برای آن‌ها بودی.

بنده‌ با در نظر گرفتن دو گزینه‌ی وضعیت حاکم بر جهان و روح متحرکه‌ی وحیانی به‌ استنباط معنایی عصری از آن دو آیه‌ شتافتم و مفاهیمی پویا (از نظر خود) مطابق با پرسش‌های امروزی را از آن‌ها استخراج کرده‌ و به‌ اثبات رسانیدم که‌ بدون در نظر گرفتن گزینه‌های فلسفی و بدون بهره‌گیری از گزاره‌های پیچیده‌ کلامی می‌توان معنایی انگیزشی را از آیات برگرفت که‌ روح انگیزاننده‌ای را در کالبد بشری به‌ وجود آورد.

 

اکنون می‌طلبد که‌ شما در برابر معنایی که‌ بنده‌ عرضه‌ کرده‌ام یکی از مواقف چندگانه‌ را برگزینید:

1- قبول است و می‌توان بدون علم کلام معنایی انگیزشی از آیات قرآنی استخراج نمود.

2- چون از کانال گزاره‌های علم کلام به‌ فهم آیات رویی آورده‌ نشده‌ است، مردود می‌باشد.

3- قبول است، اما چون خالی از معنای تفویض و تأویل هست، ناقص می‌باشد.

4- معنای ارائه‌ شده‌ خالی از روح انگیزاننده‌ می‌باشد و معنای انگیزشی آن چنین است (که‌ باید شما ارائه‌ بدهید).

پس نیاز هست که‌ این صفحه‌ را به‌ صورتی مبسوط مورد کنکاش قرار دهیم و بعد از آن به‌ مفاهیمی دیگر بپردازیم.

البته‌ بنده‌ چنان‌که‌ از لابه‌لای تفسیر دو آیه‌ نیز بدان متعهد بودم معتقد هستم که‌ مباحث کلامی در عصر ما هیچ‌گونه‌ کاربردی ندارد و نمی‌تواند گرهی از گرفتاری‌ها و خواسته‌های مردم امروزی را بگشاید.

امام اشعری (رح) اگر به‌ علم کلام روی آورده‌ و مورد بهره‌برداری قرار داده‌ از آن رو بوده‌ که‌ مکان و زمان حیاتش مقتضی آن بوده‌ است و الا ایشان هم به‌ پیروی از گذشتگانش همان راه و منش تفویض را برمی‌گزید و هرگز لایه‌های تأویل را باز نمی‌گذاشت و وارد دایره‌ی تجزیه‌ی خداوند به‌ ذات به‌ اضافه‌ی اسماء و صفات نمی‌شد.

چنان‌که‌ در روایت آمده‌ وقتی راجع به‌ دو آیه‌ی متعارض از حضرت عمر (رض) سوال می‌شود، آنان را مورد نکوهش قرار داده‌ و اجازه‌ نمی‌دهد که‌ به‌ وسیله‌ی پرداختن به‌ آن سوالات از روح انگیزشی قرآن فاصله‌ بگیرند.

امام مالک نیز راجع به‌ مسأله‌ی استواء اعلام داشتند که‌ جزو معلومات می‌باشد و ایمان بدان واجب است و کیفت آن مجهول بوده‌ و هر نوع سوالی راجع بدان بدعت محسوب می‌گردد.

پیشینیان امام اشعری نخواستند وارد جزئیات بشوند و خداوند را موجودی گنگ و پیچیده‌ جلوه‌ دهند که‌ برای تصور او باید فرسخها مسایل طی بشود و سوالاتی سخت و سنگین را حل نمود؛ اما امام اشعری در موقعیتی سر بر آورد که‌ خداوند زیر لایه‌هایی پیچیده‌ پنهان شده‌ بود و دستیابی به‌ او بسیار گران تمام می‌شد، ایشان نیز جهت غبارروبی روی آن مسایل با استفاده‌ از تفویض و تأویل به‌ پرده‌ گشایی از ذات اقدس الهی اقدام نمودند.

ما باید بدانیم که‌ حضرت رسول اکرم (ص) جهت حفظ روح انگیزشی راجع به‌ خداوند چنین توصیه‌ می‌فرمودند که‌ راجع به‌ ذات الهی سکوت بهترین گزینه‌ است و دیگر به‌ تجزیه‌ و تحلیل خداوند نمی‌پرداخت.

گوش دل به‌ اذعانات امام محمد غزالی می‌سپاریم که‌ اعلام می‌دارد هیچ احدی در سایه‌ی روشنگری‌های کلامی از اعتزال به‌ اشعری و از اشعری به‌ اعتزال درنیامده‌ است و هرگز نمی‌توان در سایه‌ی آن کسی را هدایت نمود؛ هر کس گمان ببرد که منشأ و مدرک ایمان دلایل و تقسیمات کلامی است، از انصاف دور شده است، بلکه ایمان نوری است که خداوند متعال در دل بندگانش انداخته و هدیه و بخششی است که بدیشان ارزانی می دارد.

 از این رو می‌خواهد هرگونه‌ مداهنه‌ای را کنار بگذارد و صریح و روشن اعلام دارد که‌ به‌ خاطر (آفت‌هایی) که‌ در علم کلام است فرو رفتن در مسایل آن حرام می‌باشد.

ایشان آن‌را تنها برای فردی تجویز می‌کند که‌ جهت رفع شبهه‌ بدان پناه می‌جوید و یا فردی که‌ در قله‌ی ایمان قرار گرفته‌ و جهت پاسداری از مرز دین بدان می‌پردازد و الا آن را برای هر کسی و هر احدی نمی‌پسندد و ایمانی را تأیید می‌کند که‌ از غیر راه‌ مسایل کلامی سرهم شده‌ باشد؛ اما ایمانی را که‌ از طریق دلایل کلامی به‌ وجود آمده‌ باشد، ضعیف می‌خواند و اعلام می‌دارد که‌‌ با هر گونه‌ شبهه‌ای متزلزل می‌شود.

آری پس نمی‌توان چنین مسایلی را فرا زمانی و فرا مکانی خواند که‌ همه‌ی احاد جامعه‌ را درنوردد و قبیله‌ها و ملت‌های گوناگون را پوشش دهد.

در پایان یاداور می‌شوم که‌ برای رسیدن به‌ روحی انگیزشی در سایه‌سار اسماء و صفات باید از مناقشات کلامی فاصله‌ گرفت و به‌ تحلیلاتی انگیزاننده‌ از آن رویی آورد و اگر مایل باشید و زمینه‌ فراهم آید از این پس هر روز به‌ تحلیل و استنباط معانی انگیزشی از اسماء و صفات، تحت رهنمودهای آیات قرآن می‌پردازیم و دیگر مسایل کلامی را در آرشیو می‌گذاریم.

و السلام علینا و علی عبادالله‌ الصالحین

 

 [Forwarded from يونس نوخواه]

بسم الله النور

هزاران هزار صلاة و سلام بر روان فخر كائنات ، منجي عالم بشريت شافع روز محشر حضرت محمد مصطفي ( صلي الله تعالي عليه و سلم )

اساتيد گرامي ، سلام شبانگاهي حقير را پذيرا باشيد .

استاد شمامي عزيز ؛

فرموديد ( آيا لازم است اكنون هم ، دلايل و براهين كلامي را در مباحثات و گفتگوها عقيدتي و قرآني مورد بهره برداري قرار دهيم ) ؟

مختصرا به عرض مبارك برسانيم ، صد البته كه جهت دفاع از مقدسات در برابر ملحدان و دين ستيزان و تفهيم مبتدعان محتاج به براهين و دستگاه تفكر قوي و محكم با چهاچوب مشخص هستيم .

اگر ادعا مي فرماييد كه لازم نيست چرا در مورد دو آيه مورد بحث ،  از قانون تاويل پيروي نموديد ( استوي را استولي و محيط را ، محيط بعلمه و قدرته )  تاويل فرموديد ، حال آگاهانه يا غير آگاهانه ، عامدانه يا بدون قصد ،  از آن استفاده نموديد .

در مكتب ريز بين و دقيق اشاعره با ظرافت خاصي به قضاياي قراني نگريسته مي شود و پس از  بررسي هاي محققانه هنگامي كه مسأله اي  به عنوان ( اصل )مطرح مي شود و حكمش را كلي اعلام مي فرمايند قطعا اين حكم و قانون كلي  مطابق با قران و سنت و نگرش اصحاب رسول خدا ص خواهد بود .

بعنوان مثال مسأله آيات متشابه مطرح شد با كمال جرأت اعلام مي كنيم غير از ( تأويل و تفويض ) با پيش شرط ها و شرايط مخصوص خود ،  هر نگرشي ديگر به متشابهات اشتباه محض و غير موافق با قران و سنت خواهد بود .  اين گوي و اين ميدان

ذكر نكات جالب و ظريف و به قول شما انگيزاننده خوب است اما كامل نيست نمي توان گذرا و سطحي از معاني قراني گذشت و فرد مومن در برابر متشابهات نمي توان بدون موقف باشد .

لطفا صراحتا موقفتان را در برابر آيات متشابهات بيان بفرماييد . اگر حصر اشاعره را قبول نداريد دلايل نقض آن را ذكر بفرماييد ؟

اما در مورد عبارت شما كه فرموديد  ( شما در برابر معنايي كه بنده عرضه كرده ام  يكي از مواقف چندگانه را برگزينيد )

البته مجموعا هر چهار موردتان توضيح مختصر مي طلبد كه عرض مي كنيم .

مورد ١ : ايا مي توان بدون علم كلام معنايي انگيزشي از آيات قرآني استخراج كرد ؟

در جواب با تمثيلي جهت تقريب معنا به ذهن ، شروع مي كنيم .

غذايي با بوي بسيار معطر و دلپذير و تزئيني عالي ، كه انگيزه خوردن را چند برابر مي كند اما مواد سمي زيادي در آن بكار برده شده باشد ايا اگر متخصص حاذق بهداشتي با بررسي دقيق غذا توسط تجهيزات پيشرفته و تشخيص سمي بودن عذا هرگز سفارش به خوردن آن غذاي مسموم مي كند  ؟

سخن ما اين است (تلاشهاي انگيزشي) زماني مفيدترند و كاربرد بيشتري پيدا مي كنند كه معاني صحيحي از آيات متشابه ارائه شود و با براهين قاطع و استدلالات ساطع حقانيت آن مشخص شده باشد و آثاري از سمي بودن در ان مشاهده نشود انهنگام بحث انگيزشي ارزش بيشتري پيدا مي كند .

حال براي تشخيص معاني صحيح از آيات ، به دستگاه تفكر نيازمنديم . با تفكر صحيح و عميق ، و امعان نظر به عقايد اصحاب و سلف صالح قواعد و چهاچوب ها مشخص مي شوند و به مطلوب كه فهم صحيح از كلام خداست زودتر خواهيم رسيد .

با اين حساب

١ . كجاي ( تأويل و تفويض ) فرا زماني نيست؟

٢ . آيا معاني كه انگيزش ساز هستند در صورت فساد ظاهر آن قابل قبولند ؟

٣ . عقل قبول دارد بدون هيچ اسلوب و قانوني هر معناي انگيزشي را بپذيريم ؟

و در نهايت بر اين باوريم غذاي خوش طعم و خوش بو با تزئين خوب و سالم و غير سمي از غذاي سالم بي طعم و بو و تزئين نشده به مذاق خوشتر مي آيد ، ولي غذاي مسموم خوردنش هيچ مصلحتي در بر ندارد . 

و اما بار ديگر متذكر مي شوم نزاع چند ماهه دوستان بزرگوار با ما ، اثبات ادعاي :

( دیدگاه امام اشعری رحمه الله تعارض آشکار با نص صریح قرآن دارد ) ( م احمد عباسي ) و ( شما که گمان می کنید عقیده اشعری همان قران و سنت است .... گمان می کنید که هیچ اختلافی با قران و سنت ندارد ) ( م محمد عباسي )  

بود . كشاندن بحث به موضوع  :

 ( عصري كردن تفسير ) و ( انگيزشي جلوه دادن و تفسير به روز از آيات )  جاي تعجب دارد .

در ضمن استاد شمامي عزيز دوستان خودماني هستند سخن خودمان باشد ،  چند ماه است شما حمله مي كنيد و ما دفاع ، چه مي شود به معرفي چهارچوبها و اصول مكتب اعتقادي خود بپردازيد تا چند صباحي را نيز ، ما نقد وارد سازيم و شما دفاع بفرماييد . پس همچنان منتظر معرفي مكتب فكري شما بزرگواران هستيم .

 

 [Forwarded from سردار ش]

بسم الله‌ الصمد

سلامی به‌ روشنایی روز

رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنزَلَتْ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ (آل عمران/ 53)

الهی رسم پاکانم بیاموز*روانم را به نور خود بیفروز*

بیفزا بر نکویی اشتیاقم* به شهد عشق شیرین کن مذاقم*

ز هر کار اندر این نیت بدارم* که جان بر طاعت جانان سپارم*

به کار خدمتم یارب قوی ساز* ز هر کارم جز این خاطر بپرداز*

به نور عشق روشن کن چراغم*بده از هر چه جز یادت فراغم*

توجه‌ به‌ نکات ذیل لازم و ضروری است:

1- ارائه‌ی براهین و برچیدن دلایل در برابر ملحدان و دین‌ستیزان و جهت تفهیم مبتدعان چیزی است انکار ناپذیر و هیچ احدی نمی‌تواند خود را از آن بی‌نیاز معرفی دارد.

درخواست و پیشنهاد ما مبنی بر آن است که‌ ضرورت دارد با سازوکارهای روز به‌ نقد ملحدین و تفهیم مبتدعان پرداخته‌ شود و دیگر پرداختن به‌ دلایلی برای اثبات این‌که‌ ایمان قابل ازدیاد و نقصان هست یا نیست و یا برچیدن دلایلی جهت اثبات این‌که‌ صفات عین ذات هستند یا قائم بدان و مواردی از این دست، جزو ضروریات عصر ما نیست و پرداختن بدان‌ها و صرف وقت در آن‌ها جز ضایع کردن عمر و دور شدن از سازوکارهای امروزی جهت ابطال دلایل دین‌ستیزان و مبتدعین چیزی دیگر به‌ حساب نخواهد آمد.

2- نوشته‌اید که‌ پس چرا برای دو آيه مورد بحث، از قانون تاويل پيروي نموديد؟ برادر عزیزم! اگر ترجمه‌ و شرح را تأویل محسوب می‌نمایید، مرحبا به‌ این سلیقه‌ای که‌ با جان و دل خریدارش هستیم و ما نیز خواهان همین هستیم؛ اما اگر می‌خواهید وقت و زمان خود را راجع به‌ تشخیص کنه‌ و ماهیت واژه‌هایی همچون: "استواء"، "عرش"، "هو" و "محیط" صرف نمایم، باید بگویم که‌ وقت و زمان گرانبهاتر از آن است که‌ چنین مواردی را به‌ میان کشانم که‌ خالی از نیازهای مردم امروزی است.

3- در مکتب امام اشعری با هر ظرافتی که‌ به‌ قضایای قرآنی پرداخته‌ شده‌ باشد، لابد نیاز زمان خود را برطرف کرده‌ و به‌ حل مشکلات عصر خود پرداخته‌ است، دیگر ضرورت ندارد که‌ ما مدام به‌ آن ظرافت‌ها بال و پر بدهیم و مدام گرد آن‌ها زندگی را سپری کنیم و فاصله‌ گرفتن از آن‌ها را فاصله‌‌گیری از دین معرفی داریم، بلکه‌ ضرورت می‌طلبد بر دریای بی‌کران وحی گرد آییم و از برکات انگیزشی آن جهت مداوای گرفتاری‌های معاصر لؤلؤ و مرجان برچینیم و به‌ رفع نیازهای معنوی مردم امروز بپردازیم.

4- "فرد مؤمن نمی‌تواند در برابر متشابهات بدون موقف باشد"؛ بسیار عالی است؛ چه‌ کسی گفته‌ که‌ بدون موقف از کنار هدایت‌های آسمانی گذر شود؟ چه‌ کسی برگرفتن معانی روح‌افزا را حرام و ممنوع اعلام داشته‌ است؟ فکر نکنم از میان ادعائات بنده‌ چنین ادعایی صورت گرفته‌ باشد. درخواست و ادعای ما مبنی بر این است که‌ پرداختن به‌ کنه‌ و ماهیت اسماء و صفات با ذات الهی و امثال این‌گونه‌ موارد جزو ضروریات نیست و هیچ‌گونه‌ روح انگیزشی برای عصر ما در آن هویدا نمی‌باشد.

5- سؤال کرده‌اید: كجاي ( تأويل و تفويض ) فرا زماني نيست؟ بنده‌ می‌خواهم بدانم که‌ پرداختن به‌ تأویل برای کشف ارتباط اسماء با ذات اقدس الهی حاوی چه‌ انگیزشی هست تا جزو ضروریات هر زمان و مکانی باشد؟

* پرسیده‌اید: آيا معاني كه انگيزش ساز هستند در صورت فساد ظاهر آن قابل قبولند؟ آیا قانون و فرمول بررسی فساد معانی انگیزشی جز در سایه‌ی نتایج علم کلام برای شما قابل تصور نیست؟

 اگر چنین است پس چگونه‌ یاران قبل از امام اشعری توانسته‌اند از انگیزاننده‌های وحیانی برخوردار باشند؟ باید پذیرفت که‌ فرمول بررسی فساد معانی جز در سایه‌ی اصول و مبادی وحیانی امکان پذیر نمی‌باشد و تنها ملاک شناخت حق از باطل همان اصول و پایه‌های قرآنی و آموزه‌های نبوی می‌تواند باشد.

6- ظاهرا همه‌ی نوشته‌ی بنده‌ را مد نظر قرار نداده‌اید و موارد زیر را نادیده‌ انگاشته‌اید:

1- توصیه‌ی پیامبر (ص) برای عدم برانگیختن سوال در خصوص ذات الهی و موضع‌گیری حضرت عمر (رض) در قبال برانگیختن سوال‌های متعارض در قرآن.

2- پاسخ‌نامه‌ی امام مالک راجع به‌ عدم پرداختن به‌ ماهیت و کیفیت استواء.

3- عدم تأیید ایمان برگرفته‌ از کانال علم کلام توسط امام محمد غزالی و نکوهیدن توسعه‌ بخشیدن به‌ سازوبرگ‌های علم کلام.

7- در پایان دوباره‌ یکی از مطالبات قبلی خود را تکرار کرده‌اید که‌ بنده‌ بدان پاسخ داده‌ بودم که‌ متأسفانه‌ ظاهرا آن‌را نیز نادیده‌ انگاشته‌اید.

اینک دوباره‌ به‌ توضیح آن می‌پردازم:

سرور گرامی! در بینش ما چنین چیزی قابل تصور نیست که‌ نوشته‌جات و دلایل و نتایج یک شخص معین را چنان در آغوش گیریم که‌ هر روز و هر ساعت زیرو رویش گردانیم و آن‌را چنان مقدس شماریم که‌ راه رسیدن به‌ حق را تنها از کانال وی بشناسیم؛ بلکه‌ ما خود را فرزند تمامی تراث اسلامی اعم از مذاهب اربعه‌ و اشاعره‌ و ماتریدیه‌ و معتزله‌ می‌دانیم و خود را موظف می‌دانیم که‌ تحت آیه‌ی :

فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه‌

همه‌ی میراث گذشتگان را مورد بررسی قرار دهیم و بهترین‌ها را برای عصر امروز و جهان دهکده‌ای معاصر برگزینیم.

البته‌ ناگفته‌ نماند که‌ فقه‌ و مذهب شافعی در اساس کار و زندگانی ما نقش آفرین است و روال احکام را از پیام‌های ایشان دریافت می‌نماییم، اما این عملکرد ما بیانگر این نیست که‌ هرآنچه‌ در فقه‌ شافعی آمده‌ بدون بازنگری و بررسی کردن مورد إعمال قرار دهیم، بلکه‌ ابتدا به‌ ارزیابی آن با سایر فتاوای فقهی و قرار دادن آن‌ها در ترازوی قرآن و سنت می‌پردازیم و بعد از آن گزینه‌ی درست‌تر را به‌ اجرا می‌گذاریم.

حال اگر این منش ما که‌ خود را سربازان یک شخص نمی‌دانیم و هیچ احدی را معصوم و عاری از اشتباه نمی‌پنداریم، قابل نقد و به‌ چالش کشانیدن هست، بسیار دوست داریم که‌ به‌ اشکالات عملکرد خود پی برده‌ و جهت تصحیح آن اقدام نماییم.

 

 [Forwarded from يونس نوخواه]

بسمه تعالي

استاد شمامي عزيز ؛

چند نكته در فرمايشاتتان قابل توجهند :

١ . با كدامين قاعده تشخيص مي دهيد مثلا بحث زيادت و نقصان ايمان و يا صفات رحمان جزو ضروريات عصر ما نيست ؟؟ يا هست ؟

مگر نه اين است كه جوانان بسياري با اين گونه شعارها كه (لازم و ضروري نيست معناي دقيق ايمان دانسته شود ) و با تعريفهاي(  انگيزشي ) به راحت تحريك ميشوند و افسار عقل از دستشان ربوده و به راحتي به قناعت مي رسند و آنگونه كه انگيزاننده بخواهد انطور مي رقصند . ( انتحار ) ( بمب گذاري ) ( كشتار دسته جمعي ) در ممالك اسلامي كه همه روزه به عينه شاهد انيم بعد از به قناعت رساندن مرتكبان به اين باور است كه ( انان كه كشته مي شوند فاقد ايمان هستند ) و گناهي در به مسلخ كشاندن انان نيست هيچ ،  ثواب لا يتنهي عائد فاعل آن مي شود .

و يا باز با تعريف نادقيق و معوج از مورد مذكورتان كه ( ايمان )است طيفي ديگر به قناعت رسيده اند كه اصلا كافر در دنيا وجود ندارند و همه مومن هستند و جفاي اشكار در حق ايات كلام الله روا مي دارند .

پس چرا سطحي نگري و عدم تدقيقات لازم ؟

اگر خاطر مباركتان باشد چند وقتي پيش در همين گروه بحث تعريف ايمان بر روي ميز مذاكره بود نيك بياد دارم چند روزي دوستان از تعريف ايمان امتناع مي كردند و سپس تعاريف نا دقيقي و انگيزشي عرضه كرده اند كه اصلا توان دفاع در مقابل آن را روا نديدند و پرونده بصورت ناقص بسته شد .

اگر منكر انيد بار ديگر لطف بفرماييد تعريف دقيق ايمان را عرضه كنيد و اصول انگيزشيي را مد نظر قرار دهيد

پس چگونه ادعا مي شود بحث ايمان و متفرعات آن در دوران ما ضرورت ندارد .

٢ . فرموديد وقت و زمان گرانبهاتر از اين است كه به بررسي " استواء " عرش" هو " محيط " بپردازيم .

چه شد وقتي كه بحث به نقاط حساس بحث مي رسد وقت را پر بها و زمان را طلا مي انگاريد اما بيش از چند ماه است وقت يك گروه ٢٠٠ نفره ماموستا را به ادعاي اثبات نشده  (مخالفت و تعارض مكتب اشاعره با قران )   تلف مي كنيد ، و همچنان ادامه مي دهيد مگر اين وقت بي ارزش است مگر اتلاف اين زمان سوال و جواب در پي ندارد ؟

پس لطفا در مورد مذكور جهت به نتيجه رسيدن بحث وارد جزئيات شويد . اگر به تاويل و تفويض راضي نيستيد برداشت خود را در مورد معناي ايات عرضه فرماييد

استوي و محيط را بار ديگر بدون تاويل معني كنيد .

٣ . در مورد سومتان فرموديد ( ديگر ضرورت ندارد به ظرافت ها مكتب اشاعره بال و پر بدهيم و فاصله گرفتن از انها را فاصله گرفتن از دين قلمداد كنيم )

به صراحت مي گويم حقير بر اين باور هستم فاصله گرفتن از مدعيات اشاعره را فاصله گرفتن تدريجي از دين مي پندارم در همين موضوع متشابهات ، موقفي جز ( تاويل و تفويض ) را تضليل و مخالف با قران مي دانم اگر خلاف ان را باور داريد ثابت بفرماييد بر ادعايمان پافشاري مي كنيم .

در مورد ديگر فرموديد :

اگر چنين است پس چگونه ياران قبل از امام اشعري توانستند از انگيزاننده هاي وحياني برخوردار باشند؟

بارها عرضه شده كه قواعدعلمي موجود در كتب كلامي تنها وظيفه حراست از باورهاي مقدس را بر عهده داردند در دوران اصحاب و كمي بعد از ان بدليل صفاي باطن و   نبودن شبهات حملاتي به باورها مقدس صورت نمي گرفت تا قواعدي براي دفاع و عرضه منطقي باورها لازم باشد .

متعجبم بارها جنابعالي و دوستانتان آراء اشاعره را متهم به ممزوجيت با فلسفه متهم مي كنيد و به همين خاطر از حيز اعتبار ساقط مي پنداريد.

اولا ثابت نشده كدام اصل اشاعره همان باورهاي فلاسفه مي باشد فقط ادعاهاي صورت مي گيرد كه قطعا بازخواست قيامتي در پي خواهد داشت و ثانيا

براي يك بار دست به ابطال قاعده اي فلسفي نزده ايد .

حداقل قواعد فلسفه اسلامي  را مطرح كنيد سپس به ابطال آن همت گذاريد .

 

در نهايت تقاضاي معرفي مكتب فكري توسط حقير را اينگونه جواب داده ايد :

قابل تصور نيست كه نوشتجات و دلايل و نتايج يك شخص معين را در آغوش كشيم . ما فرزند تمام تراث اسلامي هستيم .

اين جواب از شما بعيد به نظر مي آيد چگونه با تناقضات زندگي مي توان كرد . از نبرد اشاعره و معتزله مثلا در باب خلق افعال يكي را بايد قبول داشته باشيد يا هر دو رد شوند و قول به راي سومي بشود مابقي اختلافات مكتي بين فرق كلامي نيز به همين منوال مي باشد مگر مي شود قول به پلوراليزم مذهبي را صحيح انگاشت .

اگر هم مانند زنبور عسل از هر گلِ خوش بويي جرعه اي را برمي گيريد انان را خط و نشان بكشيد و معرفي بفرماييد مثلا فلان اصل اشاعره مقبول است و فلان مردود ، فلان اصل معتزله مقبول و بهمان مردود ، جمعي استاد صاحب نظر در گروه حضور دارند و جواب سر بالا و تفره رفتن را خارج از اسلوب انصاف مي پنداريم . مجددا تقاضا داريم چهارچوب مكتب فكري خود را معرفي نماييد . و از نقد مانند اشاعره نهراسيد كه با شخصيت متين شما نمي سازد .

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمين

 

 [Forwarded from سردار ش]

به‌ نام او که‌ روشن بخش تاریکایی‌هاست

رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا

استاد گرامی! ظاهر نوعی پریشانی بر این نوشته‌ی شما سایه‌ افکنده‌ است؛ اگر در نوشته‌هایم رنجش شما را باعث شده‌ام پوزش می‌طلبم و امیدوارم این نوشته‌ها را از باب روشنگری و برچیدن غبار سوء‌تفاهمات تلقی نمایید و آن‌را از روزنه‌ی مهر و محبت برگیری و دلسوزانه‌ به‌ پای آن وقت گمارید.

سرور بزرگوار:

1- بنده‌ منکر وجود زیادت و نقصان در خصوص ایمان نیستم و بحث راندن در زمینه‌ی صفات رحمان را نیز جزو ضروریات هر زمان و مکانی می‌دانم.

ظاهرا نوعی کج‌فهمی نسبت به‌ مطلب بنده‌ صورت گرفته‌ است؛ باید عرض نمایم که‌ ما بحث و گفتگو را در خصوص "کنه‌ و ماهیت اسماء و صفات و نوع ارتباط آن‌ها با ذات اقدس الهی " ضرورت امروزی نمی‌دانیم و آن‌را تضییع وقت می‌پنداریم نه‌ بحث راندن از خصوصیاتی که‌ در سایه‌سار صفات الهی بر روح و روان‌های جامد بارش می‌گیرد.

2- علت رویی آوری جوانان به‌ مسایلی همچون (انتحار) (بمب گذاري) (كشتار دسته جمعي) در ممالك اسلامي را به‌ دو گزاره‌ نسبت داده‌اید:

 1- (لازم و ضروري نيست معناي دقيق ايمان دانسته شود) 2- تعريفهاي (انگيزشي).

توضیحاتی در خصوص دو مورد مذکور:

الف: آیا ایمان قابل تعریف هست یا توصیف پذیر است؟

بزرگان اهل علم در تعریف ایمان گفته‌اند: هو التصدیق باللسان.

اما باید بگویم چنین تعریفاتی تنها به‌ جهت‌های اجتماعی اهل ایمان نگاه ورزیده‌ است؛ یعنی کسی که‌ به‌ زبان اقرار به‌ ایمان نماید، حقوق و مزایایی متوجه‌ زندگی اجتماعی ایشان می‌شود. (بازگشایی این فایل طولانی است و به‌ این مقدار بسنده‌ می‌کنم).

ایمان از نگاه امام محمد غزالی چنین توصیف می‌شود: نور یقذفه‌ الله‌ فی قلوب عبیده‌ عطیة و هدیة من عنده‌، تارة ببینة من الباطل لا یمکنه‌ التعبیر عنها، و تارة بسبب رؤیا فی المنام، و تارة بمشاهدة حال رجل متدین ....

ایشان چنین ادعایی را غیر منصفانه‌ قلمداد می‌نمایند که‌ گفته‌ شود ایمان از طریق دلایل کلامی بهینه‌ می‌یابد و تازه‌ ایمان صورت گرفته‌ از کانال علم کلام را متزلزل خوانده‌ و اعلام داشته‌ که‌ با کوچک‌ترین شبهه‌ از بین می‌رود؛ از همین رو ایمانی را تأیید می‌نماید که‌ بدور از دلایل و براهین کلامی صورت گرفته‌ و در سایه‌ی عبادات به‌ سوی قله‌ پا نهاده‌ است.

نکته‌ی دیگری که‌ لازم به‌ یاداوری است بنده‌ قبلا نیز در باب چگونگی شکل‌گیری ایمان برخواستم و نوشته‌ای چند کامنتی در خصوص آن ارائه‌ دادم که‌ متأسفانه‌ مورد التفات جنابعالی قرار نگرفت.

ب: برگرفتن و استنباط معانی انگیزشی از آیات و کلمات وحیانی امری غیرقابل انکار می‌باشد و وظیفه‌ی هر مؤمنی است که‌ وحی را به‌ صورتی زنده‌ بر روح آحاد جامعه‌ نازل گرداند و هر نوع ایستایی و میرایی را در درونشان بیرون افکند و جانی تازه‌ و پویا بر کالبدشان بدمد. آیا شما منکر وجود معانی محرک و روح‌افزا در سایه‌ی آموزه‌های قرآنی هستید؟ آیا وجود متور محرکه‌ی وحیانی را غیرواقعی می‌پندارید؟ باید قبول نماییم که‌ پیام‌های وحیانی روح‌افزا هستند و کالبدهای مرده‌ را زنده‌ و پویا می‌نمایند و هر نوع تنبلی و سستی را برمی‌افرزند، البته‌ مشروط بر این‌که‌ طبق نیاز به‌ استنباط معانی عصری آن پرداخته‌ شود.

حال آیا دو مورد مذکور می‌توانند مقدمه‌ی سربرآوردن جوانانی حماسی و احساساتی باشند؟ یا این‌که‌ جوانانی روشن‌بین و مسلح به‌ اسلحه‌ی ایمان و علم را به‌ ارمغان می‌گذارند؟

قضاوت آن‌را بە شخص خودتان می‌سپارم.

3- جا دارد کە دوبارە بگویم بندە منکر پرداختن بە ماهیت کلماتی همچون: استوا و عرش و محیط هستم و عرض نمودم کە بازگشایی این فایل هیچگونە سودی در بر ندارد و جزو اتلاف کنندگان وقت و زمان محسوب می‌گردند. حال اگر شما در سایەی تجزیە و تحلیل ماهیت آن کلمات سودی را می‌بینید، بسیار مشتاقیم کە فواید آن‌را بە تصویر کشانید.

بندە بدون تعرض بە ماهیت آن کلمات، آیاتی را کە حاوی آن دو کلمە بودند با ارتباط دادنشان بە سیاق آیات، مورد کنکاش قرار دادم و خدمتتان ارسال نمودم و خدمتتان عرض داشتم کە بدون پرداختن بە تاویل آن کلمات و بدون بهرەگیری از سوالهای کلامی پیشنهادی شما می‌توان بهترین معنی را از آیات قرآنی برگرفت.

4- هر نوع موقفی جز موقف تاویل و تفویض را زمینەساز تضلیل و مخالفت با قرآن قلمداد نمودەاید.

همانا چنین ادعایی باید بە اثبات برسد و فواید پرداختن بە تجزیە و تحلیل اسما و صفات الهی و پیگیری تأویل و تفویض در خصوص آنها مورد بحث قرار گیرد.

5- وظیفه‌ی علم کلام را در حراست از باورهای مقدس خلاصه‌ نمودید و این جای تقدیر است؛ اما آیا هر کسی شایستگی مقام حراست دارد؟ این خود جای تأمل است. آیا در عدم حراست علم کلام، صفای قلب به‌ هم می‌ریزد؟ آیا حراست کردن به‌ معنی برانگیختن سوالات پیچیده‌ و پیچاندن خداوند در لفافه‌های پرسش‌هایی فلسفی و کلامی است؟ آیا بدون حراست علم کلام راهی به‌ سوی صفای قلب وجود ندارد؟ آیا فراهم‌سازی زمینه‌ی صفای قلب بدور از علم کلام سودمندتر به‌ نظر نمی‌رسد؟

6- بنده‌ در صدد ابطال قواعد فلسفی و کلامی نیستم اما کارایی آن‌را برای هر زمانی و مکانی نمی‌پسندم که‌  جنابعالی نیز اذعان داشته‌اید تنها جهت حراست مورد بهره‌برداری قرار می‌دهید.

7- جهت معرفی ارباب عقیدتی و عملی، خواهان عرضه‌ دیدگاه خود نسبت به‌ خلق افعال شده‌اید؛ در این خصوص باید عرض نمایم که‌ بنده‌ هیچ کدام از آن دو دیدگاه را مقدس نمی‌شمارم و پرداختن به‌ چنین مواردی را هرگز ضروری نمی‌دانم تا یکی را برگزینم و همچون گزاره‌ای عقیدتی مورد تقدیس قرار دهم. لازم نیست که‌ باید حتما در خصوص آن به‌ تدبر نشینم و یکی را بر دیگر برگزینم، بلکه‌ سکوت را اختیار نموده‌ و هرگز وقت خود را صرف پرداختن بە چنین مواردی نمی‌نمایم کە فایدەای انگیزانندە در تهییج آن نمی‌بینم.

 بندە موظف هستم اعمال را بە انجام رسانده‌ و پاداش را از خداوندگار طلب می‌نمایم. دیگر چه‌ لزومی دارد که‌ باید به‌ چنین مسأله‌ای بپردازم؟

آیا همچون زنبور عسل عملکردن را مذموم می‌شمارید که‌ بهترین‌ها را جستجو نمایم و بی‌خاصیت‌ها را کنار بگذارم؟

بنده‌ در بخش الهیات سکوت را گزیده‌ام و در بخش سمعیات نیز در کنار امام اشعری ایستاده‌ام و به‌ همراهی ایشان از قرآن و سنت، عقیده‌ای صاف و بی‌آلایش را مکیده‌ام.

8- بسیار مشتاق هستم که‌ دیدگاه جنابعالی را در رابطه‌ با توصیه‌های امام محمد غزالی در خصوص علم کلام را شنوا باشم و ارزیابی شما را برای موضع‌گیری حضرت عمر در برابر آن شخصی که‌ در صدد پرداختن به‌ وجود تعارضات قرآنی بودند، مورد مداقه‌ قرار دهم.

با تشکر

والسلام علینا و علی عبادالله‌ الصالحین

 

 [Forwarded from يونس نوخواه]

بسم الله الرحمن الرحيم

به نام او كه ذكرش آرامش دهنده ي قلبهاست .

 رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ

با سلامي صبحگاهي خدمت اساتيد و سروران مخصوصا جناب استاد شمامي عزيز

دوست گراميم :

١. عرض گرديد مشخص شود قاعده كلي براي تشخيص بحث هاي ضروري و غير ضروري قرآني شما چيست ؟

٢ . تعريف ايمان  ( هو التصديق باللسان ) رأي اهل سنت نمي باشد . ( تصديق باللسان ) تنها شرط اجراي احكام است و لا غير . بلكه ايمان ( تصديق قلبي بماء جاء به النبي (ص) است ) كه با اكتساب اين كيفيت ( انجام مقدمات براي خلق اين كيفيت توسط پروردگار ) فرد امادگي پذيرش اوامر الهي مي گردد و حاضر به فدا كردن جان و مال و فرزند در راه حفظ و نشر آن مي گردد . البته اين عطيه رباني يا به قول امام غزالي اين نوري كه خداوند در قلب ادمي خلق مي نمايد بعضا اصلا كسبي لازم ندارد و مجرد لطف و عنايت خداوندي ايمان راسخ در قلب ايجاد مي نمايد . بديهي است مردم در اينكه صاحب ايمان شوند مراتب مختلفي دارند قسمتي تنها با رؤيت جمال مبارك حضرت فخر كائنات ( صلي الله تعالي عليه ) ايمان آورده اند در حالي كه براي كشتن ايشان آمده بودند ، عده اي با چينش ادله و براهين عقلي ايمان مي آورند و حتي عده اي به تقليد ناصح امين ايمان مي آورند كه علماء چنين افرادي را ذم كرده اند و هر چند ايمانشان را معتبر قلمداد كرده اند اما بسب عدم نظر و تفكر ، آنان را عاصي مي دانند . چنانكه مشهور بين ارباب فن است ، ايمان شهودي اعلاي ايمان و ايمان استدلالي بعد از ان و ايمان تقليدي ادني مراتب ايمان محسوب مي شود . ما نيز اگر خداوند بزرگ قسمتمان كند ايمان شهودي آرزوي ماست و ما نيز پاي استدلاليان را سخت بي تمكين و چوبين مي دانيم اما

تنها ترتيب مقدمات وظيفه ماست خلق چنين كيفيتي تنها از آنِ پروردگار عالميان است .

حال سوال اينجاست ايمان كه بدور از دلايل و براهين عقلي است به نسبت ايمان شهودي كم بهاست يا در حد ذات خود نبايد به آن توجه نمود؟ و اصلا راه رسيدن به ايمان راسخ بدون تشبث به دلايل و براهين كدام است؟

٢ . با توجه به اين كه آيات قران و توجه به معاني صحيح آن خود انگيزش زاست و سخني در آن نيست اما  عرض شد و جوابي داده نشد ، وجوب حصر در توجه به  معاني انگيزشي آيات در كدامين فرامين خدا و رسولش (ص) بيان گرديده است؟

اگر معرفت بشري است به قول شما مقدس نيست و انكارش انكار دين نيست . چون نظر شماست ،براي ما محترم است ،  اما واجب الاتباع نيست و اگر معرفت بشري نيست و امر رباني است آن را با دليل ثابت بفرماييد ؟ 

 (فرموديد بنده منكر پرداختن به ماهيت كلماتي همچون استوي ، عرش ، و محيط هستم و بازگشايي اين فايل جز اتلاف وقت  سودي در بر ندارد )

سخن از ماهيت اين كلمات نيست . هدف ما از طرح اين مسئله اثبات حقانيت حصر اشاعره نسبت به موقف در مقابل ايات متشابهات بوسيله ( تأويل و تفويض ) است .

خود شما ايات را تاويل فرمودي و سپس ادعا نمودي كه انان را ترجمه كرده ايد . استوي را در ( الرحمن علي العرش استوي ) به استولي معني فرموديد پس ترجمه اي در كار نبود و از مشرب صحيح اشاعره در تفسير ايت استفاده گرديد . باز اين حصر و ادعاي مهم را تكرار مي نماييم . موقفي جز موقف اشاعره در باب آيات متشابه كه همان ( تأويل صحيح با رعايت قواعدش و تفويض ) صحيح نيست . اگر قبول نداريد (نقيض موجبه كليه سالبه جزئيه) مي باشد تنها با اوردن يك نمونه ابطال اين ادعاي كلي را مشخص كنيد . بدون استفاده از چهارچوب قواعد تاويل و تفويض ايت متشابهي را معني و تفسير بفرماييد تا مشخص شود .

قابل توجه اينكه  (موضوع (ايات متشابهات) با (اسماء و صفات خداوند) دو موضوع كاملا متفاوتند از هر كدام كه بخواهيد مي توان سخن به ميان اوريد.

و اما انكه سوالات پي در پي مطرح فرمودي اينكه (   آيا بدون حراست علم كلام راهي بسوي صفاي قلب وجود ندارد ؟ و ايا فراهم سازي زمينه ي صفاي قلب بدور از علم كلام سودمندتر به نظر نمي رسد ؟ )

اثبات وجود واجب با دلايل قاطع و دفاع از باورهاي مقدس كه از وظايف علم كلام بشمار مي روند كدام صفاي قلبي را از بين ميبرند اصلا به آرامش و صفاي بيشتر كمك مي كنند و با رسيدن به يقين يقينا صفاي بيشتر براي فرد مومن ايجاد مي شود . بدون دليل بپذيريم كه سبب مثلا فلان امر چيست ، ارامش بيشتري به ارمغان مي آورد يا دليلش را بدانيم ؟

فرموديد (( قواعد فلسفي و كلامي ) كارايي ان را براي هر زمان و مكاني نمي پسندم . )

كدام قاعده خاطر شما را مكدر كرده چرا مصداقش را به بديلش ذكر نمي فرماييد ؟

در مورد بحث ( خلق افعال ) فرموديد (من هيچيك از دو ديدگاه را مقدس نمي شمارم ! و پرداختن به چنين مواردي را هرگز ضروري نمي دانم )

با توجه به نصوص صريح ( الله خلقكم و ما تعملون ) و (

الله خالق كل شي ء ) چگونه قول به مقدس نبودن و مهم نبودن اين موضوع مي فرماييد جاي تعجب است . مگر بي توجهي به ايات قران كم انصافي نيست ؟

مدتهاست منتظر شما و دوستان محترمتان هستيم زنبور عسل وار ، بي خاصيت هاي مكتب اشاعره را ذكر بفرماييد تا كنون مشاهده نكرده ايم . و گلچين كردن عقايد از مكاتب فكري متعدد ثغور و موارش بايد مشخص شوند و خود اين يك مكتب است كه بارها عرض شد معرفيش كنيد همچنان تا كنون امتناع مي ورزيد نمي دانم چرا اما باز نا اميد نمي شوم و بار ديگر مشتاق شنيدن اصول مكتب فكريتان هستم .

در آخر هيچ رنجشي از شما بزرگوار به دل ندارم از تبادل آراء در خدمتتان بسيار خرسندم و آرزومند عمر باعزت برايتان هستم . حقير را نيز از دعاي خير خود محروم نفرماييد .

بدليل شروع شدن كلاسهاي دوره تابستاني ( دارالعلوم صلاح الدين ايوبي پيرانشهر ) و پر شدن وقت حقير با خدمت رساني به ايشان ، مجال استفاده بيشتر از حقير سلب گرديده و تا اتمام اين دوره از همه اساتيد گرامي كه در اين مدت اسباب اتلاف وقتشان را مهيا نمودم قلبا معذرت خواهي و طلب حلاليت مي نمايم و تا فرصتي دوباره همه شما بزرگواران را به دادار آسمان مي سپارم.

 

 [Forwarded from سردار ش]

با تشکر از استاد عزیز جناب آقای نوخواە

ضمن عرض خستە نباشی خدمتتان عرض نمایم کە

1- از نگاە حقیر همەی مباحث قرآنی ضرور بە نظر می‌رسد.

2- خلاصە نمودن تعریف ایمان در (التصدیق القلبی) جفا در حق  پایەی رکین ایمان است.

3- بندە در کامنت فوق 👆 چگونگی شکل گیری ایمان را توصیف نمودەام، امیدوارم مورد التفات قرار دهید.

4- هیچ احدی نمی‌تواند بگوید نظر و دیدگاههای بشری مقدس هستند و دیگران را ملزم بە تبعیت از آن نماید، بندە نیز چنین جسارتی ننمودە و نخواهم کرد.

5- ارائەی براهین و ادلەهای زندە و پویا جهت برملا نمودن شبهات و پرسش‌های معاصر کاری است از نوع جهاد و همگی بدان قایل می‌باشیم.

6- بگومگوهای کلامی کە میان معتزلە و اشاعرە صورت گرفتە خالی از هستەی انگیزانندە برای خواستە و خواهشات مردم امروز می‌باشد؛ لذا عدم پرداختن بدان ب معنی عدم توجە بە آیات مورد استدلال اشاعرە نمی‌باشد و بندە معانی متحرکەی دیگری برای آن آیات مورد مداقە قرار می‌دهم.

7- موفقیت شما آرزوی همیشگی ما است و امیدوارم کە سرافراز دنیا و آخرت شوید.